تجربۀ پرستار، احسان جاویدی، از حضور در بیمارستان البوکمال سوریه
کتاب همسایههای خانمجان، نوشتۀ زینب عرفانیان، دربارۀ تجربۀ یک پرستار از حضور در بیمارستان البوکمال سوریه است؛ روایتی است خواندنی از جنگ در سوریه و خدمات مدافعان حرم ایرانی به این مردم. روایتی از خط فکری حاجقاسم سلیمانی که بعد از فتح البوکمال (آخرین پایگاه داعش در سوریه)، دستور داد همۀ زنها و بچهها باید سالم از شهر بیرون بیایند، بعد نیروها وارد شهر شوند. در این کتاب، روی دیگر جنگ به تصویر کشیده میشود، که میان دودِ آتش و انفجار و وحشیگریهای داعش است. تصویری که فقط در جبهۀ حق دیده میشود و همین فرق میان جبهۀ حق و باطل است.
گزیدۀ متن کتاب همسایههای خانمجان
نگاهم به پرچم ایران روی پشتبام میافتد. برای رسیدن این پرچم به اینجا خون دادهایم. بغض گلویم را مشت میکند. همسایههای خانمجان صبحبهصبح به امید این پرچم دست بچههایشان را میگیرند و به بیمارستان میآیند. بروم بگویم اشتباه آمدهاید؟ بگویم دستمان از دارو خالی است؟ بگویم شرمنده! به خانههایتان برگردید؟ جواب این مادران را هم بتوانم بدهم، جواب شهدا را چه بدهم؟ این مادرها دارو میخواهند، خون نمیخواهند که سخت باشد. قسمت سختش را شهدا دادهاند. پرچم ایران بالای این ساختمان باشد و مردم ناامید برگردند؟ چشم به پرچم، که سوز سرد تنش را تکان میدهد، زار میزنم. دستبهدامن جواد میشوم که راهی جلوی پایم بگذارد. یاد حاجاحمد متوسلیان میافتم، میخواست این پرچم را در انتهای افق به زمین بکوبد. کف دستهایم را به پرچم و شهدایی که دورش جمع شدهاند نشان میدهم. خالی است...
برای تهیه کتاب همسایههای خانمجان و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
تعداد صفحه: | ۲۶۸ |
قطع: | رقعی |
وزن: | 160 گرم |
سال چاپ: | 1403 |
شماره چاپ: | ۱ |
شابک: | ۹۷۸۶۲۲۲۸۵۰۳۵۷ |
نقد خود را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *هیچ نقدی برای این برای این محصول نوشته نشده است.
پرسش خود را بنویسید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *هیچ سوالی برای این برای این محصول پرسیده نشده است.