زندگینامۀ غواص شهید هاشم آقاجانی
از زمان جنگ، سالهای زیادی است که گذشته است و هیچگاه کودکان و نوجوانان نسل فعلی، سختیها و مشکلات آن زمان را تجربه نخواهند کرد؛ اما لازم است با بزرگمردان آن زمان آشنا شوند. این کتاب روایت زندگی یکی از این بزرگمردانی است که شاید از نظر سالهای زندگی، کوچک به نظر میرسد؛ اما با دل بزرگ خود به جبهههای جنگ رفته و برای حفظ این خاک، جانش را فدا کرده است.
برشی از کتاب سلحشور 16ساله:
حوالی 3 نیمهشب شده بود. درگیری تنبهتن، همچنان ادامه داشت. من و سلحشور شانزده ساله گردان هاشم آقاجانی و دو نفر دیگر از رفقا کنار هم مشغول جنگیدن با دشمن بودیم. دشمن قسمتی از تاریکی و ظلمت روبهروی ما بود. ناگهان یکی از سربازان عراقی جلوی ما ایستاد. تیربار گرینوف دستش بود. بیمعطلی ماشه را فشار داد و سمت ما شلیک کرد. سوختم. پایم تیرخورده بود. نشستم. گرمایی را متوجه میشدم که از پایم جاری شده. گلوله از پایم خارجشده بود، اما کارش تمام نشده بود. گلوله خورد به شکم هاشم که پشت من ایستاده بود. باهم فریاد زدیم. در یک آن، در یک لحظه با هم، با یک گلوله مجروح و زمینگیر شدیم. بچهها اول مرا بردند داخل نزدیکترین سنگر بتنی سپس آن عراقی را بهدرک واصل کردند. بعد برگشتند و هاشم را آوردند داخل سنگر.....
برای تهیه کتاب سلحشور شانزده ساله و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
تعداد صفحه: | ۱۴۴ |
قطع: | رقعی |
وزن: | 160 گرم |
سال چاپ: | 1400 |
شماره چاپ: | ۱ |
شابک: | ۹۷۸۶۲۲۲۸۵۱۵۶۹ |
نقد خود را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *هیچ نقدی برای این برای این محصول نوشته نشده است.
پرسش خود را بنویسید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *هیچ سوالی برای این برای این محصول پرسیده نشده است.