داستانی براساس زندگی و شهادت پهلوان شهید مدافع حرم؛ سجاد عفتی
کتاب «نسخاییها»روایت زندگی و شهادت شهید مدافع حرم سجاد عفتی با نام جهادی ابراهیم است که پس از پشت سر گذاشتن یک زندگی پر فراز و نشیب، بخصوص در سنین نوجوانی و جوانی در سال 1394 در حلب سوریه شهد شهادت مینوشد. «نسخاییها» از حضور شهید در درگیریهای سال 88 آغاز شده و سپس با روایت زن خبرنگاری که در همان ایام با شهید مواجهه داشت، به گذشته میرود. دوران کودکی و نوجوانی سجاد آکنده از تلخ و شرینهای طنزآلود است؛ اما به تدریج زندگی روی دیگر خود را نیز به سجاد نشان میدهد تا در بدو جوانی از او یک نخسایی (نیروی خودجوش سپاه اسلام) بسازد. کتاب «نخساییها» تلاش دارد علاوه بر معرفی شهید، گروه بسیجیان موسوم به نخساییها را نیز به مخاطب بشناساند. گروهی چند ده نفره که با دشواریهای بسیار و ناگفته، خود را به معرکههای نبرد سوریه و عراق میرساندند تا در مصاف جان و جهاد حاضر شده و آرزوی شهادت را در هر بادیه و دامنهای جستجو کنند.
برشی از کتاب «نخساییها»
پس از مدتی در یکی از پارکینگها با جمع و جور کردن وسایل و تشکهای دست دوم یک باشگاه کشتی راه انداخت. فقط مانده بود مربی کشتی که قطعا چنین چیزی در باغ های کهنز پیدا نمی شد. مصطفی صدرزاده و امیرحسین که مدتی در مرکز شهر باشگاه میرفتند با مربی باشگاهشان اسماعیل خلیلی صحبت کردند و او هم پذیرفت که مربی پارکینگ – باشگاه پهلوان پرور کهنز شود. آن روزها در محله ما گوش شکسته برای خودش یک برند لاکچری حساب می امد و صد امتیاز داشت. سجاد عفتی هم تکواندو را به عشق گوش شکسته ها رها کرد و اهل کشتی شد. وقتی هم آمد جدی و مردانه آمد. کشتی برای ما کم کم شد خواب و خوراک، و روز و شبمان را با آن سر میکردیم. سجاد به خاطر بدن منعطف و عقبه رزمی که داشت از بقیه جلوتر بود. زیرگیر بسیار قهار و فیتو زن حرفه ای باشگاه بود. بزرگتر که شدیم در مسابقات دانشجویی تنکابن، تیم منطقه ما همیشه قهرمان میشد. سجاد هفتاد و چهار کیلو کشتی میگرفت. مربی به او پیشنهاد داد که وزن کم کند و در یک وزن پایینتر کشتی بگیرد؛ اما سجاد رغبتی به این کار نداشت. یکی از بچهها که در حال کم کردن وزن بود و خیلی به خودش فشار می آورد. چند ساعت به وزن کشی هنوز سیصد گرم اضافه وزن داشت. به سونا رفت تا دمای بالا آب اضافه بدنش را کم کند. سجاد که در تمام طول این مدت او را ترو خشک می کرد، با او راهی سونا شد و عرق ریخت .بعد از وزنکشی هم کار به درمانگاه و سرم و بیمارستان و اینها کشید. سجاد مثل یک پرستار از او نگهداری کرد و خودش هم به عنوان کوچ کنار تشک نشست.
برای تهیه کتاب «نخساییها» و سایر کتابهای نویسنده کلیک کنید.
تعداد صفحه: | ۱۲۸ |
قطع: | رقعی |
وزن: | 160 گرم |
سال چاپ: | 1401 |
شماره چاپ: | ۱ |
شابک: | ۹۷۸۶۲۲۲۸۵۱۸۰۴ |
نقد خود را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *هیچ نقدی برای این برای این محصول نوشته نشده است.
پرسش خود را بنویسید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *هیچ سوالی برای این برای این محصول پرسیده نشده است.