خیمه ماهتابی روایتی داستانی از کاروان امام حسین برای نوجوانان
داستانِ بلند «خیمه ماهتابی» نوشته فاطمهسادات موسوی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. کتاب در هفتادوشش صفحه نگارش شده و دو خط داستانی همزمان دارد، یک خط فانتزی و یک خط تاریخی. در خط فانتزی قهرمان داستان که خیمهای با تواناییهای خاص و شگفتانگیز است، معرفی میشود. خیمه صداهای روی زمین و زیر زمین را میشنود، اتفاقات اطرافش را میبیند و بسیار فضول و حواسجمع است. همین ویژگیهای قهرمان باعث میشود خیمه این قابلیت را داشته باشد که مخاطب را به سفر تاریخی و پرماجرایی ببرد که به سرزمین کربلا ختم میشود.
جهانی که نویسنده در داستان خلق کرده متناسب با کودکان و نوجوانان است. سبک داستانپردازی این کتاب قدرت آن را دارد که ذهن مخاطب را قلقلک بدهد و با نثری خودمانی و روان او را همراه کند. خواننده به دنبال سرنوشت خیمه و اتفاقاتی که در انتظارش هست میرود. سفر به کجا ختم میشود؟ داستان صاحب خیمه چیست؟ قدرتهای خیمه چطور به کمکش میآیند؟ چه چیزی در انتظار کاروان است؟
«خیمه ماهتابی» ده فصل دارد و در ده روز اول محرم احوالات کاروان امام حسین را برای نوجوانان روایت میکند. داستان از سرپیجی اسب امام حسین شروع و به مجالس روضه امروزی ختم میشود. کتاب علاوه بر اینکه رسالت روایتگری دارد؛ اما قرار نیست در تاریخ متوقف شود. تحول خیمه و قدرتهایش باعث اتفاقاتی میشود که کودکان نسلهای بعدتر هم امکان همذاتپنداری با قهرمان را دارند. پایانبندی کتاب در غمانگیزترین روز جهان و در مصیب سهمگین کربوبلا به پایان نمیرسد.
خیمه ماهتابی راحت از صاحبش نمیگذرد. رسالت ناتمام خودش را با تمام کودکان و نوجوانان به اشتراک میگذارد و از خواننده کمک میخواهد تا به هدفش برسد. جزئیات متفاوت و شخصیتهای کمتر دیدهشدهای در کتاب به تصویر کشیده شدهاند از جمله فضه همنشین حضرت فاطمه سلام الله علیها. فضه عهدهدار انتقال روایتها و احادیثی است که حاصل روزها خدمتکردن با اهلبیت پیامبر بوده است. لیلا تیمورینژاد تصویرگری کتاب را برعهده داشته و توانسته با طراحی حرفهای و ظریفی، حالوهوای ملموستری برای ردهسنی «ب» و «ج» خلق کند. این کتاب به تمام کودکان و نوجوانانی که علاقهمند به داستانهای ماجراجویی و تاریخی توصیه میشود.
گزیده کتاب:
من یک خیمه هستم؛ اما نه یک خیمه معمولی. کمی کنجکاو هستم و خیلی خیلی حواسجمع. نخی که با آن درست شدم به من قدرتهای شگفتانگیزی داد. یکجورهایی شبیه آدمها شدم. «خانم زینب» صاحبم، اسمم را گذاشت «ماهتابی». هر وقت اسم ماهتاب یادم میآمد، نخهایم درخشانتر و براقتر میشدند، مثل ماهتابی که توی آسمان برق میزند و همه جا را پر از نور میکند. آمادهاید داستان خانوادهای که با آنها به سفر پرماجرایی رفتم را برایتان بگویم؟! شک ندارم خوشتان میآید.
تعداد صفحه: | ۷۶ |
قطع: | رقعی |
وزن: | 160 گرم |
سال چاپ: | 1401 |
شماره چاپ: | ۱ |
شابک: | ۹۷۸۶۲۲۲۸۵۲۳۱۳ |
نقد خود را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *هیچ نقدی برای این برای این محصول نوشته نشده است.
پرسش خود را بنویسید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *هیچ سوالی برای این برای این محصول پرسیده نشده است.